بخشی از هر درمان موفق، دربارهی باز نویسی روایت هایی است که ما را تعریف و تبیین می کنند.
معناهای جدید می سازند و پایان های متفاوتی را به تصویر میکشند؛ پاسخ احساسی، ادراکی و فیزیکی عادی ما به جهان هستی – که الگوی خاص ما برای رویارویی با شرایط تکرار شونده اند.
از داستان های خودمان ساخته می شوند. شیوهی حضور ما در دنیا نیز از داستان مایی که می خوانیم و برای مان نقل میشود، فیلم ها و اخبار، افسانه های خانوادگی، سرگذشتها و استعاره ها، مطالب دینی یا افسانههای پریان نشأت می گیرد.
ما خود آفرینندهی داستان، خواننده و شنوندهی آن هستیم. زندگی ما با این داستانها آمیخته است و به آنها پاسخ میدهد.
ذهن ما با این روایت ها شکل گرفته است. ما با استفاده از داستان ها روایت هایی که چند راوی دارند، رشد کردهایم.
مراقبان اولیهی ما بااحساسات و عواطف و رفتارمان به قالب واژه ها، داستان های ما را ساختهاند و ما از این داستان ها استفاده کرده ایم تا به تجربیات مان معنای منطقی بدهیم.
بچه ها و والدین تجربیاتشان را برای هم نقل می کنند و با این کار به خاطرات خود سر و سامان می بخشند و آن را به عرصهی اجتماع میبرند.
این امر به خویشتن ما کمک می کند تا با احساسات، رفتارها و دیگران پیوند برقرار کنیم. این داستان ها که چند راوی آن را نقل می کنند برای همه جوامع انسانی، از خانواده های دنیای غرب گرفته تا شکارچیان صحراهای کالاهاری مهماند.
هر چند فایده ها و عیوب خود را دارد. جنبه ی منفی آن این است که والدین داستان گو می توانند با انتقال ترس ها و نگرانی ها، پیش داوری ها و الگوهای محدود کننده شان نسبت به زندگی، بر فرزندشان تأثیر بگذارند و جنبه ی مثبت آن این است که روش های به خاطر سپاری بیان ارزش های مثبت، فرهنگ گروهی و هویت فردی را آموزش می دهد نه تنها کودک، داستان زندگی خود را با اولیاء خود می سازد، داستانهای بسیار دیگری را نیز می شنود.
شاید فکر کنیم این کار تنها برای برقراری رابطه های عاطفی است ولی تکرار مداوم داستان ها به ساختارهایی در ذهن کودک کمک می کند که به او توانایی حل معنابخشی، مثبت اندیشی و خودتسکینی می دهد.
جادوگرهای بدجنس به سزای خود می رسند، مشکلات حل می شوند و ما معنا جملهی تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردن را یاد می گیریم.
منبع:چگونه عاقل بمانیم
نوشته: فیلیپا پری
ترجمه: تینا حمیدی